شرم حضور | ||
به نام خدا به یاد خدا برای خدا سلام خاطرات طنز از دفاع مقدس توی سنگر هرکس مسئول کاری بود. یه بار یه خمپاره اومد و خورد کنار سنگر ، به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است. نمی توانست درست راه برود. از آن به بعد کار های رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند. کم کم بچه ها به رسول شک کردند ...! یه شب چفیه رو از پای راستش باز کردند و بستند پای چپش. صبح بلند شد راه که افتاد پای چپش لنگید! سنگر از خنده بچه ها رفت رو هوا !! تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده. خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد. اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت... شهید رسول خالقی [ چهارشنبه 93/4/11 ] [ 11:36 صبح ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 4:16 عصر ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
تاریخ اسلام انشالله هر هفته جمعه به روز میشود.
این مطالب برگرفته از کتاب فریاد مهتاب هستند. نویسنده: مهدی خدامیان آرانی [ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 3:43 عصر ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
بر روی عکس کلید کنید. مطالب تاریخ اسلام سعی می شود که در هر جمعه به روز شود. [ پنج شنبه 93/2/4 ] [ 6:3 عصر ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
برای تماشای بهتر یا بر روی عکس کلید کرده و یا دانلود کنید. [ پنج شنبه 93/1/28 ] [ 11:5 عصر ] [ حسین ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |