شرم حضور | ||
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟ چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر ابرویت تیغ مصری است که جان میطلبد خواستم نام مرا هم بنویسند همین من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
[ شنبه 93/12/2 ] [ 5:33 عصر ] [ حوری بانو ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |