شرم حضور | ||
سلام دوستان عزیز دوست دارم بنویسم بذارید با این شروع کنم. بعضی اوقات آدم دلش میگیره. داغون میشه. دیگه نمی دونه باید چیکار کنه. فقط می خواد با یکی حرف بزنه و درد دل کنه، کمک می خواد همدرد می خواد. اون موقعه که میفهمه چقدر دور و برش خلوته هیچ کس رو نداره. اون موقع میفهمه که خدا کیه و کجاست اون جاست که خدا رو احساس میکنه. خدایا کمکم کن از این دنیای فانی خسته شدم از دست خودم خسته شدم رهام نکن که تو زندگی گم میشم. اللّهمّ إهدنا الصّراط المستقیم ببخشید شرمندم دیگه [ سه شنبه 89/10/28 ] [ 4:36 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |