شرم حضور | ||
دوستان عزیز سلام گفته بودم که ادامه میدم. روزی یه نفر با سلمان فارسی بحث و گفتگو می کرد و نظراتشون مخالف بود. بحث بالا گرفت، در همین لحظه اون شخص به سلمان فارسی گفت:« فکر کردی که تو کی هستی؟» سلمان فارسی، همون کسی که پیامبر اکرم(ص) در موردش فرمودن از ما اهل بیت هست، همون سلمانی که در موردش به ابوذر فرمودن اگه تو خدا رو اونطور که سلمان می شناسه و درک می کنه می شناختی و درک می کردی کافر می شدی، در جواب این شخص یه چیزی گفت که خیلی باید در مورد اون فکر کردو کار کرد تا به اونجایی که اون رسید ما هم برسیم. در جواب این سؤال اون شخص پاسخ داد:« من و تو موجودی هستیم که از آبی گندیده و متعفن به وجود اومدیم و در آخر هم لاشه ای بدبو و متعفن خواهیم بود. وقتی کسی خودش رو این طور بشناسه قطعا در مقابل خداوند سر تعظیم فرود میاره و خدا رو به خوبی می شناسه چون «من عرف نفسه فقد عرف ربه» شاید همین داستان تا حدودی به ما بفهمونه که منظور از شناخت خود، چه نوع شناختی است. چنین شخصی هیچ موقع دچار غرور و کبر نمی شه. به امید روزی که خودمون رو خوب بشناسیم. اللهم عرفنی نفسی و نفسک [ جمعه 89/11/22 ] [ 5:56 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
سلام از تأخیرم معذرت می خوام. امام باقر(ع) می فرمایند:« یاجابر أ یکتفی من ینتحل التشیع أن یقول بحبنا اهل البیت فوالله ما شیعتنا من اتقی الله و أطاعه» در این حدیث امام باقر(ع) به یکی از یاران صاحب سر خود که جابر است، می فرمایند:« ای جابر آیا اگر کسی بخواهد ادعای شیعه بودن کند کافی است که بگوید من اهل بیت را دوست دارم. پس به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که تقوای الاهی پیشه کند و از او اطاعت کند.» برای اینکه مضمون حدیث را بهتر متوجه شویم لازم است به چند نکته توجه کنیم. اول اینکه امام این حدیث را به یکی از یاران خاص خود می فرماید و این نشان بر این است که مضمون حدیث مضمون مهم و بالایی است. دوم اینکه باید بدانیم معنای شیعه چیست. به همین خاطر داستانی را مطرح میکنم. روزی ابوذر به سمت مسجدالنبی در حرکت بود و زمین گلی. در مسیر جای پای یک انسان را مشاهده کرد. هنگامی که به مسجد رسید دید که پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در مسجد حضور دارند. سؤال کرد که چطور فقط یک جای پا در مسیر بود در حالی که شما دو نفر در مسجد حضور دارید. حضرت علی(ع) در جواب خویش از کلمه «شیعت» استفاده کردند. پس شیعه یعنی کسی که جای پای دیگری حرکت کند. سوم اینکه امام باقر(ع) قسم یاد می کنند در حالی که این خاندان برای امور معمولی قسم نمی خورند، و پس از آن می فرمایند که هیچ کس در ادعای شیعگی خود راست نمی گوید مگر اینکه تقوای الاهی پیشه کند و خداوند را اطاعت کند . به امید اینکه شیعه راستین ایشان باشیم. اللهم عجل لولیک الفرج [ شنبه 89/11/16 ] [ 8:37 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
چهل روز گذشت و اربعین فرا رسید. بهونه خوبی پیش اومد تا درباره آقا بیشتر صحبت کنیم. شاید برای برخی از ماها سؤال پیش بیاد که چرا برای ابا عبدالله اربعین می گیریم؟ چرا فقط برای ابا عبدالله چله گرفته میشه؟ مگه ابا عبدالله از بقیه ائمه برتره؟ باید بگیم تمامی اهل بیت یک نور واحد هستند که در وجودات متعدد ظهور پیدا کردن لذا نمیشه گفت که ابا عبدالله از بقیه ائمه برتره و مقام بالاتری داره و هر امام دیگه ای در زمان ایشان و با همان اقتضائات و ویژگی ها بود قطعا همین کاری رو انجام می داد که ابا عبدالله انجام داد ولی به همین دلیل که ابا عبدالله امامی بود که این اتفاق برای او واقع شد دارای یک امتیازاتی شد. پس این از جواب سؤال دوم و سوم که به طور مختصر و اجمال روشن شد.
حالا جواب سؤال اول اینه که جریان زندگی ابا عبدالله و اقتضائات زمان ایشان مسائلی رو به وجود آورد که بقای فلسفه آنها در اذهان مردم لازم و ضروریه. مثلا اینکه دلیل قیام ابا عبدالله چی بود؟ بقای فلسفه قیام به انسان های آزاده درس زندگی میده پس باید باقی بمونه. این انتخاب راهنمایی برای انقلابهای اسلامی دیگه هست. اینکه امام می فرماید: «مثلی لا یبایع مثل یزید.» این داره به انسان درس زندگی میده. وقتی می فرمایند من برای اصلاح امت جدم قیام می کنم، من برای امر به معروف و نهی ازمنکر قیام می کنم اینا همش درسه و باید برای نوع انسانی باقی بمونه. ازاونجایی که مسائل عقلی به تنهایی دوام و بقا ندارند لذا باید با شور همراه شوند لذا برای ابا عبدالله اربعین گرفته میشه، برای گریه کردن بر ایشان کلی سفارش میشه در حالی که نیازی به گریه های ما ندارن. پس اینها شور جریان رو به وجود میارن تا شعور جریان باقی بمونه. مراقب باشیم تو این شور گم نشیم و شعور رو که ملاک اصلیه به دست بیاریم.
[ دوشنبه 89/11/4 ] [ 10:50 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
دوستان عزیزم سلام
ورود ما در جاده زندگی ناخواسته بوده و ما اختیاری در اون نداشتیم ولی همین که وارد شدیم مجبوریم که اون رو به نحوی طی کنیم و در آخر به اتمام برسونیم. برای اینکه این مسیر رو بهتر طی کنیم لازمه مسیر رو بشناسیم و از مشکلاتش خبر داشته باشیم.
یکی از مشکلاتی که در زندگی ما انسانها وجود داره اینه که نمی دونیم چی هستیم، جایگاهمون تو عالم هستی کجاست، تو این جهان هستی می خوایم چی کار کنیم یا اینکه می خوایم به کجا برسیم. واسه همین هر از چند گاهی از خودمون و از زندگی خسته می شیم، دلمون می گیره، از همه چی، حتی از خودمون بدمون میاد.
لازمه برای حل این مشکلات اول خودمون رو بشناسیم و بفهمیم برا چی هستیم و از کجا اومدیم و به کجا میریم. بعد هدفمون رو برا خودمون تعیین کنیم تا حداقل خودمون بدونیم برا چی تو این جهان داریم نفس می کشیم و وقتی این مشکلات سراغمون اومد بتونیم از زیرشون در بریم. اگه خدا بخواد می خوام اون چیزهایی رو که برای حل این مشکلات به ذهنم میرسه تو چند مطلب بیان کنم نظرات شما دلگرمم می کنه. منتظرم التماس دعا یا حق اللّهمَّ وفِّقنا لِما تُحِبُّ و تَرضی [ شنبه 89/11/2 ] [ 9:50 عصر ] [ محمد ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |